http://www.rasanews.ir/Images/News/Larg_Pic/7-10-1389/IMAGE634291449534531250.jpg

 حضرت آیت الله حاج شیخ جعفر شوشتری واعظ عامل و مجتهد کامل از تهران عازم زیارت حضرت رضا (علیه السّلام) شد و جمعی از علما و طلاب با اجاز? وی او را در آن سفر همراهی کردند. قافله حرکت کرد، به مسجدی رسیدند که کار بنایی آن نیمه تمام بود و کارگران در آنجا مشغول کار بودند. ناگهان دیدند شیخ جعفر شوشتری روی زمین نشست و به شدت شروع کرد به گریستن. از او سبب گریه اش را پرسیدند، فرمود: به اینجا که رسیدم، دیدم کارگران بار الاغی را که سنگ و خاک بود خالی کردند و پالان را از پشتش جهت استراحت حیوان برداشتند. الاغ روی زمین دراز کشید و با حرکاتی که به بدن خود داد، شروع کرد به خاراندن بدنش و در این میان به من نظر انداخت و فریاد زد:« آشیخ، من بار صاحبم را به منزل و مقصد رساندم، تو که بیش از پنجاه سال از عمرت می گذرد آیا بار امانت صاحب خود حضرت حق تعالی را به منزل رسانده ای یا نه؟». از هشداری که آن حیوان به من داد بی طاقت شدم و به خود آمدم و گریستم و پند گرفتم(1). قال موسی ابن جعفر (علیه السّلام): ما من شیء تراه عینیک الا فیه موعظة(2). حضرت موسی بن جعفر (علیه السّلام) فرمود: هیچ چیزی را نمی بینی مگر آنکه می توانی از آن عبرت و پند بگیری. پی نوشت ها : 1. عرفان اسلامی ، ج 12، ص 33 2. بحارالانوار ، ج78، ص 319

 برگرفته از ویلاگ : کربلایی 110




موضوع :